روزعشق(92/6/2)
خاطرات عاشقانه من ونفسیم
بهترین لحظه های من زیر سایه عشق تو
درباره وبلاگ


♥بــِسْم ِاللهِ الرَّحْمن ِالرَّحیمْ♥ وَإِن یَكَادُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْر وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِین ♥♥♥♥♥♥ به صندوقچه خاطرات من ونفسیم خوش اومدین همنفسم:مهندس عمران من:دانشجوی پیراپزشکی عمر عشقمون:از زمانی که من 14 ساله و نفسیم 16 ساله بود الانم بعد از گذشت 7سال هر روز عاشقانه تر بهم نگاه میکنیم خاطرات اینجا رو تقدیم میکنم به تنها عشق زندگیم اینستامون:_manonafasiim_



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 29
بازدید ماه : 681
بازدید کل : 283110
تعداد مطالب : 162
تعداد نظرات : 1370
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
فافا

آخرین مطالب


 
دو شنبه 4 شهريور 1392برچسب:, :: 16:20 :: نويسنده : فافا

سلام به زندگیم و دوستان حاضر در صندوقچه من ونفسیم 

پریروز رفتم نفسیم رو دیدم اما انگار یه هفتس که ندیدمش دلم براش تنگ شده هی بهونشو میگیرم به مامان میگم حوصلم سر رفته اخه نمیتونم بگم دلم به عشقم تنگ شده دستام بهونه دستاشو میگیره دلم میخواد سرمو بزارم رو شونه هاش نفسمم دستامو محکم بگیره سرمو ببوسه

پریروز مثل همیشه دوش گرفتم اومدم مشغول جینگولاسیون بودم که هی همسری زنگ میزد منم مامان پیشم بود نمیتونستم جواب بدم رد می کردم خلاصه حاضر شدم اس همسری اومد که درو بزن بیام ظرف کیک بزارم رو پله ها درو زدم خودم رفتم پایین دیدم به به مامان 2(مامان همسری)چقدر زحمت کشیده یه شیشه فال گردو با نون شیرمال درستیده که ظرف کیک خالی نداده باشه البته فال گردو رو نفس خان به مامان 2 گفته بود که من دوست دارم مامانم صبر کرده بود که گردو خوب بیاد بگیره درست کنه این فال گردو ماجرایی داشت یه شب در حین اس دادن به همسری گفتم که من چندتا چیز خیلی دوست دارم یکیش فال گردو همسری هم گفت مامان از اینا قبلنا درست میکرد میگم اینسری برای خانومم درست کنه حالا هی من میگم نگیا زشتهمیگه نه مگه چیه برای عروسش میخواد بدرسته غریبه که نیستی خجالتم نداره بالاخره بعد از کلی بگو نگو همسری چند روز پیش اس داد اخ اخ مامان داره گردو میشکنه

ظرفا رو اوردم بالا رفتم پیش همسری داشت با موبایل می حرفید بعد که قطع کرد دیدم یه جوریه خندم گرفت اخه اصلا به همسری نمیاد اینجوری باشه گفتم چیزی شده گفت آره چرا هی رد می کردی گفتم اخه مامان پیشم بود نمیتونستم جواب بدم بد یه نگا بهم کرد دید دارم میخندم خندید قربونش برمگفتم تا نرفتیم پارک بریم بستنی کشدار بخوریم همسری هم گفت چشم گازشو گرفت به سمت بستنی ماشین رو پارک کرد گفت در ماشین قفل کن شیشه ها رو هم بده بالا داشتم شیشه هارو میدادم بالا یه دفعه از سمت شیشه من سرشو کرد تو ماشین گفت فقط بستنی دیگه منم حواسم به اون طرف بود ندیدمش ترسیدم یک متر پریدم مشغول خوردن بستنی بودیم همسری می گفت بگو دیگه چه خبرا منم می گفتم نه دارم بستنی میخورم نمیتونم گفت بیا جلو گفتم نه میخوای بستنی من رو بخوری گفت نه یهویی یه گاز از بستنیم زد منم گفتم زودباش پسش بدهنفسی هم میخندید فکر میکنم تو دلش می گفت این خانوم ما چقدر اقتصادیهرفتیم پارک میوه هایی که اومدنی نگا نکرده دست انداخته بودم تو ظرف میوه داخل یخچال اورده بودم با همسری زدیم بر بدن که شامل دو عدد گلابی دو تا سیب یه شلیل چندتا خیار بود البته سیب نخوردیم همسری از سیب بدش میاد اون یه شلیل رو همسری هی میخواست به زور بزاره تو دهنم که موفق نشد سیر بودم دیگه جا نداشتم خووو

داشتیم قدم میزدیم میحرفیدیم که یه زوج نوشکوفته رو رویت کردیم دختره تیپش مثل من بودمانتو قرمز شال شلوار مشکی کفش کیف جیر موهاشم کج زده بود به نفسی گفتم آینه گرفتن روبرومونرفتیم رو صندلی همیشگی نشستیم حرفای عشقولانه زدیم کم کم به سمت خونه حرکت کردیماصلا دوست نداشتیم از هم جدا بشیم اما هم نفسی کار داشت بد می رفت هم من بد برمی گشتم خونه رسیدم خونه یه ربع بد عشقم زنگ زد که کارم کنسل شده دور بزنم بیام دنبالت بریم دور دور با اینکه از خدام بود برم اما اجازشو به دلایل امنیتی نداشتمعشقم برام گل خریده بود همون سری که کیک درستیده بودم عاشق گلهای همسری هستم که هر سری با حوصله انتخاب میکنه با وسواس تمام میده جینگیلش کنن تمام گل هایی که تا الان خریده رو خشک کردم یادگاری نگهشون داشتم

عشقنامه:عمر من میدونم چقدر بودنم برات مهمه همونطور که بودن تو برای من مهمه وقتی خداحافظی میکنم پیاده میشم که برم میگی نه بشین میخوام برم ته کوچه دور بزنم بد برو من میشینم فقط بخاطر اینکه یه دقیقه بیشتر کنار هم میتونیم باشیم حیفمون میاد حتی از این یه دقیقه هم بگذریم بازم ممنون بخاطر اینکه الان تا متوجه شدی دارم پست میزارم با دوستت بیرون نرفتی بهش گفتی صبر کنه فقط بخاطر اینکه من پست بزارم تا تو مثل همیشه اولین نفری باشی که می خونیش فدای ذوقت بشم همنفسم دوست دارم یه دنیا

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
بفرمایید عکس با همون رمز قبلی

نظرات شما عزیزان:

فاطيما
ساعت22:33---1 ارديبهشت 1393

خاطراتتون عالين حرف ندارن من كه كلي خنديدم
راستي خانواده هرتونو ميدونن همديگه رو ميخواين؟
چرا نمياد خاستگاريت تا محرم بشيد؟

پاسخ:همیشه بخندی فاطیما خانومزبان درازی

خانواده نفسیم همه تقریبا میدونن اما خانواده من فقط مامانم و مامان بزرگم میدوننچشمک

خاطره اشنایی رو موفق شدی بخونی؟

شرایطمون جور نیست فعلا عزیزم برامون دعا کنبی تقصیر



سارا(روزنگار تقویم زندگی)
ساعت12:46---6 شهريور 1392
به به

چه خبرا بوده اینجا ما نبودیم

اینجا چه دل و قلوه ای هم به هم میدن

چه گردوهای درسته والا خوشبه حالتون

پاسخ:بعله دیگه دیر به دیر میای مهمونی سرت بی کلاه میمونه اگه زودتر میومدی گردوها رو نصف می کردیم:)


ماری گیس بریده
ساعت22:14---5 شهريور 1392
دارمش یه سایت هست اهنگای روزو میذار به موزیک هست اسمش ولی خیلی وقته خاننده ها شاد نمیخونن
پاسخ:خواننده هم خواننده های قدیم ماری:(


ماری گیس بریده
ساعت21:33---5 شهريور 1392

چه گل نازی

پاسخ:



پریا
ساعت15:13---5 شهريور 1392
سلام فافاجون.منم تمام گلایی که همسریم برام میخره رو خشک میکنم تا یادگاری بمونه.حتی دسته گل شب خاستگاریم.

منم لینکت کردم عزیزم
پاسخ:سلام عزیزم کلا خانمای رمانتیکی هستیم ما بعله ممنون پریا جون


ماری گیس بریده♥
ساعت23:22---4 شهريور 1392
اجی رمزتو گمیدم رمز میخام خوب حال میکنیا به شکم صفا میدی
بعله:)) میام ماری جون


همسری
ساعت19:08---4 شهريور 1392

منم دلم برات تنگ شده ولی ناراحت نباشیا خوشگلم
پریروز مثه همیشه قرارمون خیلی زود تموم شد
نه بابا به دوستم نگفتم صبر کنه باید یکم وایسه

بیشتر از جونم دوست دارم عشقم
پاسخ:چشم

بله عزیزم 

وا گلم یعنی جلوی در نگهش داشتی

من بیشتر دوست دارم همسرم



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: